Mulholland Drive 2001
درباره فیلم
فیلم محصول سال 2001 از نویسنده و کارگردانی برجسته سینما دیوید لینچ است، که توانسته است نامزدی در جشنواره های مختلف و معتبر را تجربه کند و جایزه نخل طلای جشنواره کن را به خود اختصاص دهد؛ این فیلم نه تنها برای کارگردان خود افتخارآفرین بود بلکه سکوی پرتابی برای بازیگران آن نیز محسوب می شود.
نقد فیلم
فیلم به گونه ای آغاز می شود که از همان ابتدا ذهن بیننده را با سوالات مختلفی روبرو می سازد بخصوص آنکه پس از نمایش بخش رقص و موسیقی تیتراژ فیلم آغاز می شود و مخاطب را مجبور به تماشای حرکت خودرو در جاده می نماید این در حالیست که خنده های دختری که در رقص چهره او، بصورت نورانی در کنار پیرزن و پیرمرد نمایش داده می شود همچنان در ذهن مخاطب تداعی می کند؛ این شرایط و ظهور سوالات متنوع در ادامه فیلم نیز اتفاق می افتد به گونه ای که ریتم آهسته و همراه با نمایش جزئیات برای مخاطب باعث کنترل بیننده و به گونه ای سعی بر ارائه اطلاعات با هدف دستیابی به سوالات پیش آمده است؛ و مخاطب همچنان برای برقراری ارتباط موثر با فیلم تلاش دارد تا معمای به نمایش در آمده را پاسخ دهد همچنین کارگردان سعی می کند تا با ارائه الگو و پیامی به مخاطب اطلاع دهد که در تمامی اتفاقات و ماجراهای رخ داده سرنخ و پاسخی به سوال وجود ندارد.از مهمترین بخش های برقراری ارسال پیام مربوط به سکانسی است که توسط کارآگاه پلیس در صحنه تصادف بیان می شود و با این اتفاق نوعی ارتباط بین کارآگاه پلیس، بیننده و دوربین برقرار می شود ارتباطی که در نتیجه آن دوربین با حرکت های خود نقش مخاطب کنجکاوی را دارد که بیننده را در به تصویر کشیدن ماجراها همراهی می کند. تغییر جایگاه زمانی، که تا نزدیک به پایان فیلم برای بیننده مشخص نمی شود و بیننده در دقایق پایانی توانایی جمع بندی و نتیجه گیری را پیدا می کند جمع بندی و نتیجه گیری که می تواند برای بسیاری از مخاطبان همراه با نارضایتی و خشونت حاصل از مشاهده دقایق پایانی باشد. چراکه انتظار چنین حاصلی در این فیلم نمی تواند اکنون پایان مدنظر مخاطب باشد. با این حال کارگردان فیلم جاده مالهالند با اتصال بخش های مرتبط و غیر مرتبط فیلم توانسته است با ریتمی آرام اما سرشار از علایم و نشانه های تصویری، مخاطب را همراه خود کند؛ بکارگیری جلوه های ویژه در پائین ترین سطح ممکن و در مقابل آن استفاده از دوربین در نمایش های لانگ و پن، در فضاهای با ترکیب رنگی متنوع و همچنین دکور و اِلمان های متنوع و زیبا نشان از برقراری ارتباط تصویری موثر را دارد.
همراهی نائومی واتس در نقش دایان سلوین توسط پیرمرد و پیرزنی که پس از آن سوار بر لیموزین به سمت هالیوود حرکت می کنند ارتباط مستقیمی با افرادی دارد که تلاش می کنند بازیگر نقش اول فیلمی را به کارگردان آن تحمیل کنند و برای رسیدن به این هدف دست به هرکاری می زنند؛ تلاش دیوید لینچ در ترکیب یک ماجرای عاشقانه، درام و جنایی در کنار جلوه ای از پلیدی باعث شده تا در بعضی موارد مخاطب دچار سردرگمی شود؛ تبدیل عشق و علاقه به کینه و نفرت، تبدیل اعتبار و اعتماد به خیانت و بدبختی و همچنین نمایش و بیان حضور قدرتی بالاتر از اجتماع و تصمیمات اجتماعی در کسب موقعیت های اجتماعی از مواردی است که در فیلم به آن پرداخته شده است.
بیان لینچ از هالیوود و نمایش قدرتهای نفوذ در این صنعت که باعث تغییر مسیر افراد می شود، نمایش چهره ای زیبا در آوازخوانی یک بازیگر برای ضبط آزمایشی یک فیلم؛ بیننده را از آهنگ یکنواخت، کوتاه و سرد فیلم خارج می کند تا جذابیت های هالیوود و توانایی خود را به رخ بیننده بکشد، این در حالیست که جاستین ثرو در نقش آدام کشر، کارگردان فرصت طلبی است که باید از خواسته و تصمیم فرد یا افرادی تبعیت کند. و همچنان بیننده در حال جستجوی پاسخ برای سوالات خویش است و با حضور ریتا و دایان در کلوپی شبانه که به نمایش و آوازخوانی پرداخته می شود راهنمایی تمام عیاری برای بازشدن قفل سوالات مخاطب و داستان ارائه می شود.
انتظار دیدن جلوه های ویژه و آهنگ یا موسیقی خاص در این فیلم کار بیهوده ای خواهد بود، بلکه آنچه مخاطب را به تماشا وا می دارد نوع داستان پردازی، تصاویر و نشانه های بکارگرفته شده در فیلم می باشداز لوکیشن های مناسب تا نوع گریم و چهره پردازی و پوشش بازیگران، تلاشی است برای دستیابی شادی و بازگشت عشق،دوستی،حیثیت و اعتبار از دست رفته و به دست آوردن خواسته از سرقدرت و نفوذ؛ هرچند رفتارهای شیطنت آمیز لینچ در بخشهای از فیلم با به سخره گرفتن ماجراها باعث تغییر فضای فکری بیننده می شود اما با بازگشت بیننده به اصل ماجرا میزان دلهره و افسوس او را دو چندان می کند؛ این فیلم با نمایش یک ماجرا در حالتی خواب آلود و مه آلود در قاب دوربین بعنوان مخاطب با عبور از هر راه رو و کنجی، دلهره و ترس فراوانی در بیننده ایجاد می کند که فراموشی آنی در دستیابی به سوالات خود را در پی خواهد داشت؛ ترسی که در مسیر حرکت دوربین نشانگر بخل و کینه ای است که در جامعه امکان دارد بیرون ریخته شود.