کتاب اسلام گرایی، سومین جنبش مقاومت رادیکال
وقتی اتحاد شوروی در ۱۹۹۱ «فروپاشید»، یعنی به اجزای تشکیل دهنده اش تجزیه شد و نوعی کاپیتالیسم درنده پدید آمد برای چند سالی این تصور کم و بیش باوری عمومی بود یا می توانست باوری عمومی باشد که سوسیالیستی منجمد و بی تحرک خود را در برابر کاپیتالیستی به غایت منعطف و پویا چونان نوعی جنبش مقاومت اسلام گرایی صرف نشان داد؛ و بر حسب ضرورتی درونی شکست خورد.
در نتیجه ناموجه نیست اگر کمونیسم به ظاهر انقلابی یا به اشتباه انقلابی به عنوان یکی از سه جنبش مقاومت علیه «کاپیتالیسم» در کنار فاشیسم و اسلام گرایی نهاده شود؛
بدیهی است که این صورت بندی خلاصه و چکیده از پنداشت بنیادین این کتاب، در ادامه به توضیحات و استدلال هایی جزء پردازانه نیاز دارد؛ در این میان اسلام گرایی به عنوان امری نسبتاً نو در کانون بحث جای می گیرد. اما آن دو جنبش دیگر نیز دائماً باید آشکارا یا پنهان حاضر باشند تا پیوسته بتوان این مقایسه را – که به معنای یکسان انگاری نیست – بازبینی و تمایز بندی کرد.
بخش دوم
اما قرار دادن اسلامگرایی در کانون بحث متضمن این است که پرسش گذاری به گونۀ تعیین کننده ای بسط یابد از این رو لازم است کمی هم در بارۀ مسیر زندگی فکری نویسنده سخن گفت.
تا جایی که میدانم هیچگاه به طور جدی انکار نشد که انتشار کتابم با عنوان فاشیسم در دوران آن در ۱۹۶۳ به قول هانس مورگنتاو، نقطه عطفی در تاریخ است که بی پروا و آشکارا به بیشینه سازی سود می اندیشد؛ کاپیتالیسم توربو، نوعی کاپیتالیسم در زبان آلمانی تعبیر مترادف آن کاپیتالیسم درنده (Raubtierkapitalismus) است و ما همین تعبیر را در اینجا به عنوان معادل برای آن گذاشته ایم.
Morgentau: حقوقدان و سیاست شناس آمریکایی یهودی او را بیش از همه به دلیل پایه گذاری رویکرد واقع گرایانه و نظام مند در روابط بین الملل می شناسند؛ مورگنتا و متولد آلمان بود در دانشگاه ژنو حقوق عمومی تدریس میکرد و چون در ۱۹۳۳ هیتلر در آلمان به قدرت رسید…
توضیحی جامع از حمایت آمریکا در استقلال کشورها و هزینه تحمیل شده به کشورهای توسعه یافته از جنگ جهانی دوم
از نکات قابل توجه اشاره به موضوع حمایت فرانکلین روزولت یا به عبارتی ایالت متحده آمریکا از کسب استقلال کشورهایی که مستعمره بریتانیا بودند می باشد
الهلال الخصیب
این موضوع می تواند برای خیلی از علاقمندان به پیشینه تاریخیِ بعضی اصطلاحات و کلمات جذاب باشد، کلمه الهلال الخصیب که به هلال حاصلخیز نیز شهرت دارد؛ منطقه ای هلال مانند است که از جنوب غربی ایران ( شوش) آغاز می شود و با گذر از میانرودان و سپس شمال بیابان سوریه به ساحل مدیترانه می رسد؛ هلال حاصلخیز یکی از خاستگاه های انقلاب نوسنگی و از مهدهای فرهنگ شناخته می شود این تعبیر را نخستین بار جیمز هنری بریستد تاریخ نگار و مصر شناس آمریکایی به کار برد.
هر چند این تاریخ نگار و مصرشناس آمریکایی در سال 1935 میلادی از دنیا رفت؛ اما نظریه او پیرامون اصطلاح هلال حاصلخیز در جهان اسلام و البته یهود ماندگار شد و تحت استراتژی های مرتبط با هر جناح مورد بررسی قرار گرفت.