تاریخچه ظهور این واژه

اصطلاح ایدئولوژی (ideology) نخستین بار در سال ۱۷۹۶ میلادی توسط دوستوت دوتراسی استعمال شد. و از نظر لغوی واژه‌ای است مرکب از دو جزء «ایده» و «لوژی» که ایده به معنی اندیشه و عقیده آمده است و لوژی به صورت پسوند به معنی دانش و شناسایی بکار می‌رود و معرف علم است. که مرادف با دانش و شناخت عقیده یا بطور خلاصه ایده‌شناسی، علم مطالعه ایده‌ها و عقیده‌شناسی است، اما امروزه ایدئولوژی معمولاً کاربردهای دیگری دارد که در معنی زیر بیشتر بکار می‌روند:
الف: ایدیولوژی به معنای عام که مرادف مکتب است و مجموعه‌ای از رهنمودهای مکتب را چه در بعد اندیشه و چه در بخش عمل در بر می‌گیرد.
ب: ایدیولوژی به معنای خاص که تنها از بخشی مکتب را که به رفتار انسان و دستورالعمل‌ها (بایدها و نبایدها) مربوط می‌شود در بر می‌گیرد که در این صورت در برابر بخش دیگر یعنی جهان‌بینی (اندیشه‌های بنیادی) مکتب بکار خواهد رفت. بنابر این تعریف، نظام کلی احکام عملی که در اصطلاح مذهبی «فروع دین» نام دارد، ایدئولوژی خوانده می‌شود. با این توضیح روشن شد که ایدیولوژی اسلامی مجموعه‌ای رهنمودهای اسلام یا دستورالعمل‌های آن می‌باشد. یا دسته‌ای از آرای کلی و هماهنگ درباره رفتارهای انسان است.

بررسی چند تعریف از ایدئولوژی

مایکل فریدن در دائره المعارف فلسفه روتلج ایدئولوژی را اینگونه تعریف می کند:
ایدئولوژی مجموعه ای آگاهانه یا ناآگاهانه از افکار، باورها و نگرش هاست که برداشت ها و سوءبرداشت های ما را از جهان سیاسی و اجتماعی شکل می دهد ایدئولوژی بر روی قضاوت ها، رفتارها، تصمیم ها و توصیه ها تأثیر می گذارند.
در مدخل ایدئولوژی از گریگوری الیوت به ترجمه پیام یزدانجو اینگونه بیان شده است که ایدئولوژی مفهمومی بسیار بحث برانگیز در علوم اجتماعی است؛ می توان گفت ایدئولوژی به مجموعه ای از باورها و ایده ها گفته می شود که به عنوان مرجع توجیه اعمال، رفتار و انتظارات افراد عمل می کند.
تئون ون دایک زبانشناس انتقادی هلندی معتقد است که ایدئولوژی به عنوان نظامی از باورها تعاریف گوناگونی را داشته است اما آنچه که در تمام این تعاریف مشترک است این است که ایدئولوژی در حافظه جمعی افراد قرار می گیرد و در نتیجه ایدئولوژی جنبه ای شناختی و روانی دارد.
اما غیر از این برداشت‌ها تعاریف دیگری نیز در تاریخ تمدن غرب از ایدئولوژی ارائه شده است. برخی از تعاریف رایج عبارتند از:
۱- فرایند تولید معانی، علایم و ارزش‌ها در زندگی اجتماعی؛
۲- مجموعه‌ای از‌ اندیشه‌های مختص گروه یا طبقه خاص؛
۳-‌اندیشه‌هایی که مشروعیت بخشیدن به قدرت سیاسی حاکم را یاری می‌دهند؛
۴- ارتباطاتی که منظماً تحریف می‌شوند؛
۵- اشکالی از تفکر که بر اثر منافع اجتماعی برانگیخته می‌شوند؛
۶- ترکیب گفتمان و قدرت؛
۷- مجموعه باورهای عمل محور؛
۸- فرایندی که از طریق آن زندگی اجتماعی به واقعیت طبیعی بدل می‌شود.

نگاه به ایدئولوژی در اسلام و ایران

برخی از متفکران اسلامی همچون استاد مطهری ایدئولوژی را مساوی مکتب دانسته‌اند. ایشان در تعریف ایدئولوژی می‌گوید: ایدئولوژی یک تئوری کلی، طرح جامع و هماهنگ و منسجم است که هدف اصلی آن کمال انسان و تامین سعادت همگانی است و در آن خطوط اصلی و روش‌ها، باید‌ها و نباید‌ها، خوبها و بدها، هدف‌ها و وسیله‌ها، نیازها و دردها و درمان‌ها، مسئولیت‌ها و تکلیف‌ها مشخص باشد و منبع الهام تکالیف و مسئولیت‌ها برای تمام افراد باشد. از نظر ایشا ن ایدئولوژی با مفهوم قرآنی شریعت یکی است.
نیاز به ایدئولوژی همواره در جوامع بوده است و هر چه انسان بیشتر رشد کرده نیاز به این فلسفه زندگی افزون‌تر شده است. رشد و تکامل علمی و عقلی بشر عواطف و پیوند‌های احساسی انسان‌ها را تضعیف نموده است و در این شرایط آنچه به بشر امروز و به طریق اولی به بشر فردا آرمان مشترک می‌دهد و ملاک خیر و شر برای او می‌گردد یک فلسفه زندگی انتخابی، آگاهانه، آرمان‌خیز، مجهز به منطق و به عبارت دیگر یک ایدئولوژی جامع است.

نگاهی دقیق به نظریات استاد مطهری

از نظر استاد ایدئولوژی‌ها بر دو نوع‌اند: ایدئولوژی انسانی و ایدئولوژی گروهی.
ایدئولوژی انسانی یعنی ایدئولوژی‌هایی که مخاطب آن نوع انسان است نه یک گروه یا طبقه خاص. و در مقابل ایدئولوژی‌های گروهی داعیه رهایی و نجات و پیشرفت گروهی خاص را دارند. هر کدام از این ایدئولوژی‌ها مبتنی بر نوعی نگاه ویژه درباره انسان است. ایدئولوژی انسانی مانند ایدئولوژی اسلامی به فطرت و امری مشترک میان همه انسانها معتقد است. همان وجدان فطری صلاحیت دعوت، مخاطب شدن و حرکت را به انسان می‌دهد.
ایدئولوژی گروهی معتقد است شعور و وجدان انسان تحت تاثیر عوامل محیطی و فرهنگی شکل می‌گیرد. انسان مطلق صرف‌نظر از عوامل تاریخی یا اجتماعی خاص نه شعور دارد و نه وجدان و نه صلاحیت دعوت و خطاب. فلسفه‌های قومی و ملی چنین دیدی نسبت به انسان دارند. خاستگاه این فلسفه‌ها منافع طبقاتی و یا احساسات قومی و نژادی و فرهنگ قومی است.
از سوی دیگر بدیهی است که تنها یک ایدئولوژی آن ‌هم ایدئولوژی انسانی و نه گروهی، ایدئولوژی یگانه و نه مبتنی بر تقسیم و تجزیه انسان، ایدئولوژی فطری و نه سودگرایانه می‌تواند ماهیت انسانی داشته باشد و بر مبنای ارزش‌های انسانی تکیه کند.
با استفاده از کلمات استاد مطهری می‌توان ویژگی‌های ذیل را برای ایدئولوژی برشمرد:
۱. ایدئولوژی بر مبنای جهان‌بینی است. جهان‌بینی نظر درباره جهان است آنچنان که هست (دیدگاه توصیفی) و ایدئوژی نظر درباره انسان است آن‌ چنان‌که باید باشد. (دیدگاه هنجاری یا دستوری)
۲. تبیین ایدئولوژی جامع و وضع قانون صحیح برای انسان تنها توسط خداوند که عالم به مصالح فردی و اجتماعی و دنیوی و اخروی اوست میسر است.
۳. ایدئولوژی هم نیازمند پایه‌های فلسفی است و هم محتاج پایه ایمانی. پایه فلسفی مبانی ایدولوژی را منطقی و مستدل می‌سازد و پایه ایمانی آرمان‌ساز است و به عواطف انسان و گرایش‌های او مرتبط می‌شود.

با استفاده از کلمات استاد مطهری می‌توان گفت دیدگاه‌هایی که ایدئولوژی را توجیه کننده وضعیت موجود دانسته یا آن را محدود به گروهی خاص می‌کنند نادرست هستند. همچنین کسانی که ایدئولوژی را ابزاری برای تحقق اهداف حکومت‌ها تلقی می‌نمایند و یا ایدئولوژی را خادم مشروع دانستن رفتار جوامع می‌دانند نگاهی ابزاری و مادی به مقولاتی چون سیاست، قدرت، جامعه، هدف زندگی و غیره داشته و به‌ همین دلیل چنین برداشت‌های نادرستی از ایدئولوژی و نقش آن در جامعه دارند.

از جمله موارد دیگری که می توان به آن اشاره نمود

۴. ایدئولوژی پذیرفتنی و جذب شدنی است نه گردن نهادنی. با توجه به نکته سوم ایدئولوژی مبتنی بر ایمان است و ایمان حقیقتی است که با زور و به خاطر مصلحت تحقق‌پذیر نیست؛ بنابراین ایدئولوژی نیز با زور و اجبار محقق نمی‌شود. شاید انسان به اجبار به مطلبی گردن نهد اما ایدئولوژی گردن نهادنی نیست.
۵. ایدئولوژی برنامه‌ای جامع است که اختصاص به شرایط زمانی و مکانی خاص ندارد.

یعنی چنین نیست که هر فردی با تغییر شرایط زمانی و مکانی نیاز به ایدئولوژی‌های مختلف داشته باشد. البته این حکم درباره ایدئولوژی فلسفی که مبتنی بر اصول اولیه و بدیهیات اولیه است یا ایدئولوژی مذهبی که برپایه وحی و نبوت است جاری می‌شود اما ایدئولوژی علمی که برپایه جهان‌بینی ناپایدار علمی است از چنین امتیازی بهره‌مند نیست.

۶. گذشته از اینکه انسان در شرایط مختلف به ایدئولوژی‌های متعدد نیازمند نیست، خود ایدئولوژی نیز با تکامل و تحول جامعه دگرگون نمی‌شود. در فرهنگ اسلامی آنچه در بستر تغییرات زمانی و مکانی و شرایط فرهنگی تحول و تکامل می‌پذیرد اجتهاد اسلامی است نه ایدئولوژی اسلامی.
۷. انسان همواره به ایدئولوژی نیازمند است و پیشرفت علوم نه تنها احتیاج او به ایدئولوژی را برطرف نمی‌کند بلکه افزون‌تر نیز می‌سازد.

منابع

پارسانیا، حمید، سنت، ‌ایدئولوژیٰ، علم، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۵، ص۴۱
پارسانیا، حمید، سنت، ‌ایدئولوژیٰ، علم، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۵، ص۴۲
پارسانیا، حمید، سنت، ‌ایدئولوژیٰ، علم، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۵، ص۴۳
پارسانیا، حمید، سنت، ‌ایدئولوژیٰ، علم، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۵، ص۴۴
تری ایگلتون، در آمدی بر ایدئولوژی، ترجمه اکبر معصوم بیگی، تهران، آگه، ۱۳۸۱، ص۱۹-۲۰
مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، ۱۳۷۸، ج۲، ص۵۷-۵۸.    
مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، ۱۳۷۸، ج۲، ص۶۰-۶۱.       
مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، ۱۳۷۸، ج۲، ص۶۱.    
مطهری، مرتضی، تکامل اجتماعی انسان، تهران، صدرا، ۱۳۷۲، ص۱۱۵
مطهری، مرتضی، پیرامون جمهوری اسلامی، تهران، صدرا، ۱۳۶۷، ج۲، ص۱۵۴.   
کچوئیان، حسین، پایان ایدئولوژی، تهران، کیهان، ۱۳۷۶، ص۶
کچوئیان، حسین، پایان ایدئولوژی، تهران، کیهان، ۱۳۷۶، ص۹
دریابندری، نجف، بحثی کوتاه در سرگذشت ایدئولوژی، مجله کیان، ش۴۵، ‌ص۷۰

دسته بندی شده در: