نگاهی به دوران مجری، بازیگر و خبرنگاری کامران نجف زاده
نقد اول
قبل از هر اقدامی نیازمند یک پیش درآمد هستیم، پیش درآمدی که علت بررسی و مرور فعالیت حرفه ای کامران نجف زاده را مشخص کند.
تمام ما، به عبارتی اکثر انسان ها در دوران زندگی خود الگویی در جامعه دارند و از آن الگو به عنوان اسطوره خود یاد می کنند؛ هرچند زمینه های فرهنگی و تربیتی در شناسایی و انتخاب اسطوره بی تأثیر نخواهد بود.
زمانی که ما درباره موضوعی خاص اظهار نظر می کنیم این به این معناست که به آن موضوع علاقه، دغدغه، حساسیت یا نیاز داریم هرچند شخصیت و فردی که در آن جایگاه مرتبط نیز قرار دارد در برقراری این ارتباط تاثیر گذار خواهد بود.
یک مثال: عباس جدیدی پیشکسوت کشتی درباره اقدامات فدراسیون کشتی اظهارنظر نمود.
اولین سوال پس مشاهده ویدئو بالا می تواند این باشد که آیا ما از این موارد انتقادها و اظهارات در جامعه کم دیده یا شنیده ایم؟
پاسخ هر چند می تواند متنوع باشد اما انتقادات تخصصی و در ارتباط با پیشینه و تجربه کاری سرچشمه می گیرد به عبارتی دیگر اگر من جای او بودم چه می کردم را معنا می بخشد.
هرچند این واکنش می تواند از سوبژکتیویته افراد نیز حاصل شود؛ فردیت در جامعه حاصلی خواهد داشت که منجر به انجام تصمیمات و نمایش آن در زندگی خود یا جامعه را ایجاد نماید و این رشته اتفاقات از بالا به پایین و در رتبه و جایگاه های مختلف تاثیرگذار خواهد بود.
فردیت هم خود از فرهنگ شکلپذیری دارد و همین که باعث شکلدادن به فرهنگ میشود. فردیت هم، مانند دنیای بیرونی میتواند تحت تأثیر مواردی چون اقتصاد، حزبهای سیاسی، و جوامع قرار گیرد.
صادق رحیمی در کتاب «سیاسی بودن» معنای، جنون و فردیت سیاسی را بدین شکل شرح میدهد: «جنبه دیگری از موضوع نیست، بلکه در واقع حالتی از فرد بودن است، دقیقاً همان چیزی است که فردیت است»
معرفی عالیجناب کامران نجف زاده
به نقل از رکنا
کامران نجف زاده متولد ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۸ در تهران، خبرنگار سابق و مجری است. فارغ التحصیل لیسانس رشته مهندسی کشاورزی از دانشگاه آزاد کرج می باشد که بجز خبرنگاری، روزنامه نگار بوده، نویسندگی کرده و تجربه بازیگری هم دارد و مدتی ساکن آمریکا بود.
خانواده و کودکی
کامران نجف زاده متولد خیابان ستارخان تهران و فرزند اول یک خانواده پنج نفری است. بر خلاف نام فامیلی اش اهل نجف عراق نیست، می گوید از وقتی خیلی بچه بودم میکروفن دستم می گرفتم و از پدر بزرگ و مادر بزرگم سوال می کردم.
ازدواج کامران نجف زاده
این مجری مشهور که با اخبار جنجالی شناخته می شود ازدواج کرده و یک پسر بازیگر بنام «امیرکیان» دارد که او نیز سال ۱۳۹۳ در فیلم «شکاف» بازیگری را تجربه کرد.
شروع فعالیت کامران نجف زاده
علاقه اش به نوشتن باعث شد گهگاهی در روزنامه کیهان بنویسد. در سال ۱۳۷۵ وقتی ۱۷ ساله بود سردبیر نشریه ای بنمام «آرمان» شد و سپس بعنوان سردبیر سال ۷۸ – ۷۹ در چند نشریه ورزشی فعالیت داشت.
ورود به تلویزیون کامران نجف زاده
کامران نجف زاده از طریق پیشنهاد یکی از دوستانش در سال ۱۳۸۱ وارد واحد مرکزی خبر شد و از سال ۱۳۸۴ علاوه بر خبرنگاری اولین تجربه خود را به عنوان گوینده خبر در بخش خبری ۲۰:۳۰ تجربه کرد.
واقعیت اخراج از فرانسه
او تابحال به عنوان خبرنگار در کشورهای نظیر عراق، آمریکا مصر، فرانسه و … حضور داشته است.
او شهریور ۱۳۸۸ بعنوان خبرنگار به پاریس رفته اما ۱۸ ماه بعد در اسفند ۱۳۸۹ بدلیل اخراج همتای فرانسوی وی در ایران، از خاک فرانسه اخراج شد.
بازیگری کامران نجف زاده
در سال ۱۳۹۴ در فیلم «بادیگارد» به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا نقش کوتاهی را ایفا کرد که پرویز پرستویی، مریلا زارعی و بابک حمیدیان از چهره های مشهور آن فیلم بودند.
سفیر بهزیستی
آقای خبرنگار در سال ۱۳۹۰ بعنوان سفیر بهزیستی معرفی شد و با فعالیت های خود یک سال بعدش بعنوان سفیر طلایی کودکان و سالمندان این سازمان نام گرفت.
کامران نجف زاده و ماموریت به آمریکا
تنها یک روز پس از بازگشت جیسون رضاییان خبرنگار ایرانی – آمریکایی به کشورش کامران نجف زاده هم ۲۸ دی ۱۳۹۴ برای شروع ماموریت خبری اش از سوی صدا و سیما راهی امریکا شد.
روادید نجف زاده هم مانند نوباوه و غرقی نمایندگان سابق صدا و سیما در نیویورک از نوع سی ۲ یعنی یکبار ورود است و از ۲۵ مایلی سازمان ملل هم نمی تواند خارج شود.
مصاحبه کامران نجف زاده با عراقچی
خبرنگارها برای اینکه خبر تاپی به دستشان برسد باید ریاضت زیادی بکشند.
یک بار در حال برگزاری مذاکرات سه و نیم چهار صبح بود که به آقای عباس عراقچی پیامک دادم و از او خواستم بیاید پایین هتل کوبورگ تا با او مصاحبه کنم، او هم سرانجام موافقت کرد و برای مصاحبه آمد.
من فکر میکردم چقدر موفقم که دارم با او حرف می زنم، ناگهان خانمی که خبرنگار رسانه خارجی بود انگار از بین شمشادها پیدا شد و او هم آمد و مصاحبه کرد.
بازگشت از آمریکا
در دوم مرداد ۱۴۰۱ پیمان جبلی رئیس صدا و سیما آقای علی رجبی خبرنگزار ارشد صدا و سیما را جایگزین کامران نجف زاده در دفتر نمایندگی صدا و سیما در نیویورک کرد.
به این ترتیب ماموریت ۷ ساله این خبرنگار که بیشتر گزارش اخبار حاشیه ای از آمریکا داشت، به پایان رسید با این حال مدتی شایعه پناهندگی وی نیز پخش شد که صحت نداشت.
قهر و جدایی کامران نجف زاده از سازمان؟!
کامران نجف زاده بعد از بازگشت از آمریکا دیگر در قامت خبرنگار کار نکرد تا اینکه در ویژه برنامه سال تحویل شبکه نسیم در فروردین ۱۴۰۲ رسما اعلام کرد دوران خبرنگاریش تمام شده است.
او بعدا گفت اگر به عقب برگردم نمی خواهم تجربه های مشابه داشته باشم و به نظرم به جامعه امید دادن مهم و با ارزش است.
بازگشت با برمودا
کامران نجف زاده بعد از کاشت مو در ۳۰ دی ماه ۱۴۰۲ با اجرای برنامه «برمودا» در شبکه نسیم به قاب تلویزیون بازگشت اما اینبار دیگر او خبرنگار نمی باشد و کسی را بازخواست نمی کند و به عنوان مجری برنامه گفت گوهای خودمانی می کند.
انتقاد از یک تصمیم
به نقل از خبر آنلاین
پشت پای صداوسیما به دو دهه زندگی یک خبرنگار/ آیا مدیران صداوسیما همه هزینهکردهایشان شبیه این است؟
از شب یلدا به این سو، سیما نشان داده که در حال تلاش برای ساخت برنامههای سرگرمکننده بیشتر با تنوع دکور و مجری و میهمان است. یکی از این برنامهها که اخیرا در حال پخش است، برنامهای است به نام «برمودا» از شبکه نسیم که خوب مجری برنامه معروفتر از خود برنامهاست؛ «کامران نجفزاده»
خبرنگار جوانی که از اوایل دهه ۸۰ با واحد مرکزی خبر کار خود را آغاز کرد ولی با ورود به بخش خبری ۲۰:۳۰ و نحوه اجرای صمیمانهاش،بسیار سریعتر از دیگران پلههای ترقی را طی کرد. میتوان گفت بخشهای خبری که او درآن مجری بود یا مستندهای خبری که ساخت، از قاب تلویزیون دیده میشد. در حالیکه مخاطبان از اجراهای خشک مجریان خبر قدیمی دل زده بودند.
کامران نجفزاده بعد از دورهای کار در بخشهای خبری به پاریس فرستاده شد اما بعد از مدتی کار در آنجا، بهعنوان عنصر نامطلوب از سوی دولت فرانسه شناخته شده و به تهران بازگشت. بعد از یکیدو نوبت حضور در پوشش مذاکرات هستهای در وین، پرنده اقبال روی شانهاش نشست و مدیران صداوسیما، آس خود را به او رو کردند؛ اعزام به نیویورک در سمت نماینده خبری ایران در سازمان ملل. اما نتیجه رو شدن آس مدیران سازمان برای افزودن به سابقه کاری او تقریبا هیچ بود. نه گزارش چندان چشمگیر یا مصاحبه خاصی از نیویورک ارسال کرد و نه او که بازگشته نشان میدهد تجربه خاصی اندوخته باشد. نباید از یاد برد که کار در نیویورک به دلیل حضور همه شبکههای بزرگ دنیا و اعزام صدها تیم خبری در مناسبتهای مهم سازمان ملل، کار را برای خبرنگاری که در محیط بدون رقیب صداوسیما فراگرفته بسیار بسیار سخت است و شاید یکی از دلایل چشمگیر نبودن عملکرد او در نیویورک به همین نکته بازمیگردد که البته مساله این یادداشت نیست.
حالا این خبرنگار و مجری سابق به تهران بازگشته و برنامهای گفتوگو محور به نام «برمودا» را اجرا می کند.
خود همین موضوع، نیازمند توقف و بررسی است. چرا نجف زاده بعد از دو دهه تجربه در کار خبرنگاری و تولید محتوای خبری و جدی باید مجری یک برنامه گفتوگو محور و سرگرمکننده شود؟ در او چه پتانسیلی بعد از دو دهه کشف شده که میتواند میزبان گفتوگوهای سرگرمکنندهای شود؟ از همه مهمتر آیا صداوسیما با این انتخاب، نشان میدهد که در دو دهه گذشته با دادن بخش خبری به او اشتباه کردهاست؟ آیا مدیران صداوسیما همه هزینهکردهایشان شبیه این است؟ اکنون فرصت این نیست که او در قامت یک برنامه ساز جدی گفتگو محور به مسایل مهمتری بپردازد؟ مسایل مهمتری از چالشهای همسر دوم رامین مهمانپرست یا اینکه آقای حیاتی با چه وسیلهای کاغذ خبر را رول میکرد تا بتواند سریع بخواند؟ و نظایر این بحثها که در این برنامه مطرح میشود.
تجربه نیویورک دستکم برای نجفزاده میتوانست این فرصت را ایجاد کند که به مدت زمانی که در آنجا حضور داشت برنامههای گفتوگو محور و جدی خبری را دنبال کند و تجربه میاندوخت. میدید که مجری یک برنامه چگونه مدیر یا مسئولی را به چالش میکشد یا در راستای اهداف رسانه و حزبی که به آن نزدیک است، چطور بحث را مدیریت می کند.
تربیت نیروی حرفهای خبرنگار و کارآزموده دستکم دو دهه زمان میبرد. یعنی برای اینکه یک خبرنگار تازهکار از گذراندن اولین دروس دانشگاهیاش به یک ژورنالیست حرفهای تبدیل شود که مقابل وزیری بنشیند و خط سوالات مصاحبهاش را بدون دستپاچگی و تحت تاثیر قرار گرفتن بپرسد دستکم باید ۱۵ سال کار حرفهای کند. که البته برخی بعد از گذراندن همین ده ، ۱۵ سال به روابط عمومیچی نهادها تغییر مسیر میدهند که خب انتخاب یا اجبار مسیر زندگیشان است و حرجی بر آن نیست. اما صداوسیما باید بداند که با چنین تغییر مسیرهایی هر چه هزینه برای نجفزاده کرده را دور ریخته و تازه او را وارد یک وادی دیگر کرده که در آن کم سابقه است. چه آنکه ناگیرایی گفتوگوها، نگاه بهتزده و منگی لابلای گفتوگوهای برمودا و یخی فضا از همین بی تجربگی به دست میآید.
جای سوال است که بین اینهمه بازیگری که این سالها علاقمند به شومنی شدهاند، چرا مجری برای «برمودا» انتخاب نشده است شاید کمی بتواند قلاب را در دهان ماهی مخاطب نگهدارد.
نکته نهایی اینکه، گردانندگان برنامه برمودا در طول تولید یک برنامه گفتوگو محور که دست کم بین دو تا چهار ساعت طول میکشد، یک نیم صفحه اول روزنامه را با یک تیتر و عکس، پرینت میگیرند و به میهمان برنامه هدیه میدهند و به خیال خود شگفتانهای رقم میزنند. به عنوان کسی که بیست و یک سال در روزنامه و صفحات خبری کار کردهام باید بگویم دوستان روزنامه نگار هر روز بین پنج تا هشت ساعت کار میکنند و ۱۲ یا ۱۶ صفحه روزنامه واقعی با مصاحبه و گزارش و تحلیل تازه و به روز منتشر میکنند و اینهمه قمپز در نمیکنند. آنهم با هزار نگرانی سانسور و خط قرمز و نفروختن و … یک نیمتای عکس و تیتر پرینت گرفتن کار نیم ساعت هم نیست.
مطلب پایانی
اگر تنظیم این مطلب در سال گذاشته توسط نویسنده انجام می شد حتما تحت تاثیر احساسات قرار گرفته مقداری جایگاه نجف زاده مورد سرزنش قرار می گرفت.
اما اکنون با نگاه و بینشی نو درباره او صحبت می شود تصمیم و مسیری که در بازگشت به ایران برای مخاطبان در حال ساخت و ساز است؛ جدایی از خبر، آنچه که برای آن جنگید و تا مرز مرگ و زندگی پیش رفت و اکنون که به شخصی چون او سرشار از تجربه در واحد و سردبیری های مختلف خبری نیازمند است او سر باز می زند.
از ناراحتی او از اینکه سوال چه شد که به ایران بازگشتی تا اینکه چرا از واحد خبر خارج شدی پرسیده شود، اضطراب و استرسی که از واکنش به این سوال در او موج می زند از هیچ سوال دیگری بر نخواهد آمد؛ تلخش نکنیم قرار نداشتن در آنجایی است که نباید باشد.
اگر علاقه و محبت او به لری کینگ فقید در این مسیر می انجامد جز صبر برای دیدن نتیجه و انتظار برای پاسخ به تاریخ تنها راه چاره می باشد. هرچند تمایل و علاقه نویسنده به این اسطوره به دنبال تغییر داستان و پایان ماجراست