داستان کوتاه
مقدمه
شهر شلوغ است و لبریز از اعتراض،اعتراض از همه چیز و مرگ مهسا امینی بهانه ای برای شعله ور شدن این آشوب، هرچند بصورت کامل،واضح و با دلایل مشخص، مخالف اعتراضاتی بی نتیجه بوده و هستم و این در حالی است که شاهد تبلور احساسات جوانان بیست ساله ای می باشم که تنها برای اظهار وجود و خودنمایی بعنوان آن شخص اجتماعی که، به بودن تاکید دارد و می خواهد فریاد بزند، من هم هستم. اما نمی داند این فریاد نه تنها سرانجامی نخواهد داشت بلکه جز تخریب و شکست بار دیگری برای آنان به همراه نمی آورد و این سرکوب و خشم چه تبعاتی که برای جامعه و جوانان آن نخواهد داشت.
در این شهر شلوغ نمی توان دست از زندگی شست و روزمرگی را تجربه نکرد و من نیز از این ماجرا مستثنی نبوده و نیستم، آنچه که طبق روال و برای هر فرد مشخص است.
ورزش و حضور در باشگاه رفتاری روزمره جهت حفظ تندرستی و سلامتی جسم که بسیاری از شما عزیزان مشغول به انجام آن هستید، هرچند در زندگی اجتماعی توجه به آن سخت و پرهزینه باشد.
بخش اول
در تکاپوی شهر با حضور یگان های ویژه و پلیس ضد شورش برای کنترل شلوغی و درگیری ها به باشگاه خود در نزدیکی میدان فردوسی مراجعه کردم. باشگاهی که از نظر فنی توانایی مناسبی در ارائه خدمات مرتبط با بدنسازی پدید آورده است و نزدیک به یکسال است که توانسته من را در عضویت خود حفظ کند آنچه که در ادامه برای شما بازگو خواهمنمود ترکیب و ارتباط موقعیت باشگاه،مشاغل فعال در محدوده باشگاه و ارتباط نوع تفکرمالی، رفتاری و اجرایی اهالی آن محدوده صرف نظر از کسبه یا بومی بودن آنان می باشد.
زمانی که طبق معمول به باشگاه مراجعه کردم تا پس از پرداخت شهریه ماه جدید وارد باشگاه شوم زمان متحیر کننده ای برای من بود انگار همانند اصحاب کهف در کوتاه ترین زمان ممکن با قیمتی جدید در عضویت باشگاه روبرو شده بودم اتفاقی که برای تک تک همشهریان من در زمینه، موضوع و موقعیتی دیگر نیز رخ داده است. درست در حالی که مدیریت باشگاه در ابتدای تابستان با افزایش شهریه پنجاه درصدی اقدام به تغییر نرخ شهریه کرده بود؛ اکنون پس از گذشت چهار ماه بار دیگر افزایش قیمت سی و سه درصدی را به اعضای خود تحمیل می کرد. در ابتدا، بدون آگاهی از تغییر قیمت ها کارت بانکی خود را به منشی باشگاه تحویل دادم تا با ارائه رمز کارت مبلغ قابل انتظار را از دستگاه کارتخوان پرداخت کند؛ پس از آن وارد باشگاه شدم اما قبل از تعویض لباسها با دریافت پیام پرداخت بانکی و مواجه با مبلغ جدید به سراغ منشی برای پیگیری ماجرا رفتم، او که کاغذ کوچک بالای سر خود را بعنوان اطلاعیه تغییر قیمت به من نشان داد مدعی شد که اینجا ایرانه و این اتفاق آنقدرها هم مهم نیست و حتی با ورود هم زمان مدیر باشگاه به داخل و مشاهده اعتراض من تنها پاسخی که از او شنیدم متانت و بیان اینکه میتوانم این مبلغ اضافه را پرداخت نکنم روبرو شدم، که نوعی تعارف در روال ارتباطی ما ایرانی ها قلمداد می شد هرچند ایشان شخصیت محترمی را از خود به نمایش گذاشت اما ماجرا به این سادگی نبود که برای یک ماه از پرداخت شهریه جدید صرف نظر کنم، چراکه ماه های دیگری نیز در پیش خواهد بود و من همچنان معترض به دو موضوع بودم اول اینکه افزایش پلکانی قیمت خدمات باشگاه طی فاصله ۴ ماهه چگونه صورت پذیرفته؟ و دوم تغییر وجه و اعتبار باشگاه و مدیریت در تصمیم گیری بود. این دو موضوع ساده ترین واکنش من پس از بررسی عمق ماجرا به حساب می آمد؛ زمانی که برای آغاز تمرین در بخش تردمیل یک هم باشگاهی که از قبل با هم آشنا بودیم همراهم شد و با آغاز تمرین نکته قابل توجهی را بیان کرد.
بخش دوم
کامیار ۳۲ سال سن دارد و از کسبه محدوده فردوسی در صنف دلارفروشان است او که این کسب و کار را به سادگی بدست نیاورده و به قول معروف سختی کشیده و خاک خورده است از ابتدا شاهد ماجرا و گفتگوی من با منشی و مدیر بود، بدون هیچ بهانه ای شروع به صحبت کرد.
_اینکه انقدر برای دویست تومان المشنگه درست میکنی خیلی برام جالبه بهت نمیخوره که اینطوری رفتار کنی.
درحالی که دویدن روی تردمیل شروع شد از آئینه روبرو بهش نگاه کردم و او باز ادامه داد
_چرا ماهانه شهریه پرداخت میکنی میدونی اگه بسته های شش ماهه و نه ماهه برداری و یکجا شهریه رو پرداخت کنی چقدر به نفعت تمام میشه؟
تو این لحظه فکر می کردم که از طرف باشگاه برای تبلیغات سراغم آمده برای همین زیاد خودم را راغب نشان ندادم
کامیار صداشو صاف کرد وبعد اینکه نفسی گرفت ادامه داد…
_من خودم شش ماهه رو خرید کردم اینطوری انگار هنوز دارم شهریه با قیمت پارسال پرداخت می کنم الانم اگه تو یک بسته شش ماهه بگیری، با قیمت ماه قبل برات تمام میشه…
از تردمیل پایین اومدم و به سراغ ادامه تمرین رفتم و به این فکر کردم که چطور آنقدر منافع فردی در زندگی حاکم شده که در سنگین ترین باخت ها، برد احساس می کنیم تنها به بهای خریدی عمده و احتکاری پایان پذیر، و چه هوش مالی خوبی مدیریت باشگاه داشته که در فاصله چهار ماه افزایش صد در صدی را به اعضای پرداخت کننده شهریه بصورت ماهانه تحمیل کرده، بطوری که در ظاهر آن افزایش ۸۰ درصدی جلوه می کند و برای خریداران بسته های عضویت شش ماهه ۵۰ درصد خواهد بود؛ بردی ظاهری که خود برای احساس آرامش ساکنین فردوسی و چهارراه استانبول فراهم کرده است؛ چقدر مدیر باشگاه کاسبکارانه جواب من را داد وقتی اعتراضم به افزایش نرخ پلکانی شهریه طی چهار ماه را شنید در حالی که گفتم:
_این مبلغ را از ابتدا اعلام می کردی
و او در پاسخ گفت:
_بله باید شهریه را یک میلیون تومان اعلام می کردیم و دویست تومان تخفیف می دادیم آن وقت همه راضی بودند…
و چقدر این بیان تخفیف به فرهنگ کاسبی ما نزدیک است آفرین به این هوش مالی و هزاران افسوس به حال جامعه خواب آلود و مست از غرور زرنگی، چگونه جامعه ای با این پتانسیل زدوبند و قدرت دستیابی به اهداف، بدون نظارت متصدیان مربوطه تلاش دارد برای تغییر در اساس و اصول حکومتی به خیابان بیاید و به خواسته خود دست یابد؛ در حالی که در ارتباطات خود با دیگران منافع و اصول خاصی را حاکم کرده است؛ و از این شرایط کمال ناراحتی و گلایه را دارد.
بخش سوم
صرف نظر از فردوسی و وضعیت کسب و کارهای مرتبط با آن تا کمی پایین تر ناصر خسرو و شوش و مولوی یا به سمت بالای شهر فرشته و فرمانیه و نیاوران چگونه مردمی که براساس اصول و معیار فردی و حساب کتاب انفرادی، با در نظر گرفتن اهداف خود یکدیگر را گروه بندی و بسته بندی و براساس دسته و گروه مشخص شده در شرایط مناسب اهداف خود را پیاده سازی می کنند توانای پذیرش تغییر را خواهند داشت؟ و اصلا اهمیت نخواهد داشت وجدان،انصاف،قانون و انسانیت اگر خدمات و محصولی دو یا سه نوبت در طول سال گران شود بدون آنکه کوچک ترین نیازی به افزایش قیمت داشته باشد.
بخش پایانی
شنیدن جملاتی چون جبران میکنم،امروز تا ظهر پولش را درمی آورم صدای خیلی از اعضایی بود که با ورود به باشگاه و در حین تمرین با یکدیگر گفته می شد و جملات خطرناکی بود که بیانشان یعنی آغاز زنجیره زدوخوردها و دریدن ها.
در حالی که برای سبک کردن وجدان خود دو جمله اینجا ایران است و مقصر حکومت است به ادامه طرح و برنامه خود می پردازند.صرف نظر از اینکه بدانند یک کارمند سالیانه یکبار افزایش حقوق را تجربه می کند؛ این کلمه کارمند فارغ از هرنوع ارتباط دولتی و خصوصی است که بیان می شود و نه کارمند بلکه کارگر نیز همین است؛ آن زمانی که اقلام خورد روزمره، دستخوش تغییر می شود نگاه به گونه ای خواهد بود که خدمات غیر مرتبط نیز در تغییرات قیمتی پا به عرصه گذاشته و گرانی خود را به رخ می کشند پیشنهاد خرید بسته های شش ماهه و نه ماهه به قدری خنده دار و مشمئز کننده است، که قدرت سرمایه داری در هر محیطی خود را نمایان می کند و علاوه بر گسترش شکاف طبقاتی، آنها که خود تفکری پیروزمندانه دارند در خرید خود به نوعی حامیانه و به دنبال گسترش و رشد این نوع رفتارها هستند؛ که به تغییر قیمت ها و سود و ضررها عادت دارند.
در اینجا از شما سوال میکنم اگر شما بودید چه می کردید؟ آیا جامعه نیازمند تغییر الگوهای رفتاری خود است؟ یا تغییر حاکمیت؟ آیا تغییر حاکمیت میتواند فرهنگ و الگوی رفتاری حاکم شده در جامعه را بهتر و ارزنده کند؟
چه خطرناک است حضور این جوانان در خیابان برای اجرای اهداف و نظرات آنان که، دست در جیب نظاره گر هستند. تا اگر منفعتی بود جلو آیند و اگر ضرری بود نظاره گر.
جامعه ی فردگرا که درگیر سود و منفعت خود به هر نحو ممکن است ابتدا باید از درون خود انقلابی تازه کند و گردوخاک آنچه که روزی سعادت شناخته می شد را بزداید تا شاید امیدی به تغییر باشد.